بنفشه نیستم
**
چو رنگِ روزمی پرد ، چو شب کبود می شود
دوباره دل اسیر ِغم ، چنان که بود می شود
بنفشه نیستم ، ولی ز دست و پنجۀ ستم
ز بس تپانچه می خورم رخم کبود می شود
نسب زجمع ِخاکیان به گِردباد می برم
که پشتِ سرفرازی ام خمیده زود می شود
دو چشم ِپُرخمار ِاو چو بگذرد ز خاطرم
خیال ِخواب در نظر چه بی نمود می شود
در انتظار ِخوابِ خوش ، سپندسان بر آتشم
ببین که آرزوی من چگونه دود می شود
به چشم ِاشکبار ِخود گمان ِچشمه داشتم
ولی خبر نداشتم که چشمه رود می شود
ز خوابِ شب گذشته ام که عمر را فزون کنم
زیان ِجان گداختن چگونه سود می شود؟
ز نای ِ بی نوای ِ من ، ترانۀ طرب مجو
شکسته بسته های ِ من کجا سرود می شود؟
محمّد قهرمان 1361/7/4
از مجموعۀ حاصل ِ عمر
اشعار محمد قهرمان قهرمان ,کبود ,رنگِ روزمی منبع
درباره این سایت